وقتی این احادیث رو می خوندم ، به خودم گفتم ، واقعا این برادرای اهل تسنن ما حق دارن که ابوبکر رو به حضرت علی ( علیه السلام ) ترجیح بدن . شما هم بخونید ، اونوقت خواهید گفت که حق با من است .
ایمان ابوبکر
حضرت پیامبر (ص) فرمودند: " ایمان ابوبکر از ایمان تمام امت سنگین تر است "
قطعا اگر پیامبر اکرم ، این چنین ایمانی را برای ابوبکر می پذیرفت ، اسامة بن زید را امیر و فرمانده او قرار نمی داد و در شهادت دادن به نفع او – همان گونه که درباره شهدای احد ، شهادت داده – امتناع نمی ورزید و به او نمی فرمود : " نمی دانم پس از من چه خواهی کرد " تا آنجا که ابوبکر را به گریه وا داشت " .( موطا امام مالک ج1 ص307 –مغازی واقدی ص310 )
و علی بن ابی طالب را پشت سر او نمی فرستاد که سوره برائت را از او بگیرد و او را از تبلیغ آن منع نمی کرد ( صحیح ترمذی ج4 ص339 – مسند احمد بن حنبل ج2 ص 319 - مستدرک حاکم ج3 ص 51 )
و روز خیبر برای دادن پرچم به فرد شایسته ای نمی فرمود : " فردا پرچم را به دست مردی می سپارم که خدا و رسولش را دوست دارد و خدا و رسولش او را دوست دارند ، قهرمان نبرد است و هرگز فرار نمی کند و خداوند قلبش را با ایمان آزمایش کرده است ." و آنگاه پرچم را به علی داد و به او نداد (صحیح مسلم – باب فضائل علی بن ابی طالب)
و اگر خداوند می دانست که ابوبکر بر چنین درجه والای از ایمان قرار دارد وایمانش برتر از ایمان تمام امت محمد است ، هرگز او را تهدید به حبط و بطلان اعمالش نمی کرد ، در آنجا که صدای خود را بالاتر از صدای پیامبر نمود ( صحیح بخاری ج4 ص 194)
و اگر علی بن ابی طالب و دیگر اصحابی که پیروی از او کردند ، می دانستند که ابوبکر بر چنین قله بلندی از ایمان قرار دارد ، بر آنها جایز نبود که از بیعتش سرباز زنند و اگر حضرت زهرا (س) می دانست که ابوبکر دارای چنین مقام والائی از ایمان است او خشم نمی کرد و از سخن گفتن با او و جواب سلامش امتناع نمی ورزید و علیه او پس از هر نماز دعا نمی کرد ( الامامه و السیاسه ج1 ص14 – رسائل الجاحظ ص301 – اعلام النساء ج3 ص 215 )
و حتی حضور او بر جنازه اش _ طبق آنچه در وصیتش آمده – منع نمی کرد و اگر ابوبکر خود را چنان یافته بود ، خانه فاطمه را بازرسی نمی نمود هر چند آن را برای جنگ بسته بودند ، و فجائه سلمی را نمی سوزاند و روز سقیفه ، خلافت را بر عهده یکی از آن دو نفر : عمر یا ابو عبیده ، می گذاشت (تاریخ طبری ج4 ص52 – تاریخ مسعودی ج1ص 414 )
کسی که این درجه از ایمان را داراست و ایمانش بر ایمان تمام امت سنگین تر است ، در واپسین لحظات زندگی ، از آنچه درباره فاطمه انجام اده و از سوزاندن فجائه سلمی و از گرفتن خلافت ، پشیمان نمی شود و هیچ وقت آرزو نمی کند که از پشر نباشد و یا یک موئئ یا سرگین شتری باشد ، آیا ایمان چنین شخصی ، معادل با ایمان تمام امت اسلامی بلکه از آن بیشتر است .
و اگر آن روایت که می گوید " اگر می خواستم خلیل و دوستی صمیمی برای خود بگیرم ، ابوبکر را بر می گزیدم " . مورد بررسی قرار دهیم ، آن هم با روایت قبلی فرقی ندارد ، ابوبکر کجا بود روز "مواخات صغری" در مکه پیش از هجرت و روز "مواخات کبری" در مدینه ، پس از هجرت که هر دو روز پیامبر ، علی را به اخوت برگزید و به او فرمود : "تو برادر من در دنیا و آخرت هستی " و هیچ اعتنائی به ابوبکر نکرد ، بلکه او را از برادری و اخوت در آخرت محروم کرد همچنان که از دوستی محرومش نمود . و من بنای بر طولانی شدن موضوع را ندارم ، لذا به همین دو نمونه بسنده می کنم که از کتب اهل سنت نقل کردم و اما ما شیعیان اصلا چنان روایتهائی را نمی پذیریم و دلیل های روشنی داریم که این روایت ها در دوران پس از ابوبکر جعل شده .
حالا دید حق با منه .